من و همسر چند سال پیش مدت خیلی کوتاهی رفته بودیم یکی از کشورای اروپایی. روزای آخری که اونجا بودیم یکی از دوستای خانوادگیمون دعوتمون کردن به شهر خودشون. یه شهر زیبایی بود به اسم بلونیا. رفتن ما به اون شهر خیلی اتفاقی مصادف شده بود با یه همایش بین المللی منطق و فلسفه علم. خیلی هم میگفتن این همایش در سطح جهان خفنه و فلاسفه بزرگ دنیا حضور دارن و فلانه و بهمانه. خلاصه ما با رانت دوستامون یه روز رفتیم و تو یه کارگاه یه روزه در حاشیه کنفرانس شرکت کردیم. اونجا مفاهیم بنیادین و منطق و ترند یک روش علمی کامل رو مطرح کردن. و بعنوان یه کار عملی از شرکت کننده ها خواستن که جمله ای از یکی از بزرگانشون درباره کمیّت و کیفیت رو در یه تعداد سطر مشخصی تحلیل کنن. اینترنت و همه منابع هم برای تحلیل در اختیارمون بود.
جمله شون این بود:
این پست). بعد با یه صحنه غریبی مواجه شدم. یکی اومده بود کامنت ساده منو بررسی منطقی کرده بود و بعد کلا با همین چهارتا خط من و آقای دکتر عادلمهربان رو شسته بود. بقول یکی از دوستای وبلاگیمون سر تا پام پوکرفیس شد! شاید باورتون نشه. ولی همین الان که دارم اینجا تایپ میکنم ، هنوزم اون کامنتو هضم نکردم! باید برم سر فرصت وب نویسنده شو بخونم ببینم فازشون چیه. ولی یه گپ کوچیکی زیر پست باهاشون زدم ببینم چندچندن با خودشون و ما و خدا و ماسوا.
خلاصه از کامنت ایشون و منطق بازیاشون یاد این خاطره و سفر و منطق و فلسفه علم افتادم و رفتم سراغ ایمیلها و این جملات انگلیسی رو پیدا کردم. اگرچه که مخاطب این پست به نسبت بقیه پستها فراگیری کمتری داره ، ولی امیدوارم که جالب باشه برای بچه هایی که به منطق و فلسفه علم علاقمندن.
* وای بچه ها! یه چیز آنلاینم همین الان بگم بهتون. چند دقیقه س یه صحنه ای رو برا اولین بار تو عمرم دارم میبینم. من غش. من ضعف.
همسرم دراز کشیده کف زمین جلوی تلویزیون. زهرا رو گذاشته رو شکمش. بچه خوابیده ها. کامل خوابه! آقا هم داره واسه خودش فوتبال میبینه. موندم از کاراش حرص بخورم؟ بخندم؟ تایپ کنم برا شما؟ نکشه بچه مو یه موقه؟
این کلیپای پدر و دختری بود که یه عمر میدیدیم و غش و ضعف میکردیم. الان نسخه زنده ش جلو چش! من برم بچه مو نجات بدم از دست باباش. یهویی ناگهانی ت نخوره بچه م بیفته رو زمین! خلاصه توصیه ای که الان به ذهنم میرسه اینه که بچه رو تنها بذارین ، ولی بچه رو با پدرش تنها نذارین!
درباره این سایت