نمی دونم به اینکه بی مادرم ربط داره یا نه
ولی مامان همسر رو کاملا در مقام مامان خودم حس می کنم. از روز اول صداشون می کنم مامان منیژه. و برعکس، ایشون هم از همون روز اول از لفظ عروس استفاده نکردن.《مامانی - دخترم》گفتن های دو طرفه مون تو این سه سال از صمیم قلب شده و واقعا از ته دل مامان - دختر شدیم. به قدری که مامان منیژه حتی برای خواهرم هم دارن مادری می کنن. مثل همین چند ماه پیش که برای حلقه و مابقی خریدای عقد خواهر پا به پامون اومدن بازار ، انگار که دختر خودشون باشه. مثل همین امشب که خواهر و شوهرخواهر رو هم همراه بقیه بچه هاشون دعوت کردن برای افطاری.
الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.


+حس خوب اونجاییه که راز دلمو به مامان منیژه میگم و اونم رازمو از همسرم قایم می کنه. انگار من دخترش باشم و مصطفی دامادش!

+ یکی از لذت بخش ترین روابط مامان - دختری من و مامان منیژه ، سحرهای ماه رمضونه. سه ساله که زنگ می زنن رو گوشیم. اگه خونه باشم میگن خواب نمونی دخترم. اگه کشیک باشم میگن یادت نره سحری بخوری دخترم. سه تا ماه رمضون. سحر به سحر ، هر روز، بدون حتی یه روز تاخیر. با تاکید بر اون واژه آخرش: دخترم.

+ امشب سر افطار فهمیدم مامان منیژه سحرها به خواهرم هم زنگ می زنن. حتی سر سفره لقمه می گرفتن برای خواهر و شوهرش و من تو دلم ذوق زده میشدم که سارا داره تو دلش ذوق زده میشه. کارای ساده ای که تو این یک ساله انتظار داشتم زن جدید بابا برامون بکنه. نه برای من ، که بیشتر برای خواهرم. چقدر متنفر میشم از خودم که تو خلوتم با لفظ زن بابا صداش کنم. ولی واقعا اومده که فقط زن بابا باشه و نه مادر ما. همون چیزی که همون اول به بابا گفتم ولی فکر کرد از روی حسادت نه ست. با این حال سعی می کنم لااقل هفته ای یه بار بهشون سر بزنم و به خاطر بابا ، زنشو گاهی صدا می کنم مامان. مامان. مامان. مامان. الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.


+ گاهی فکر میکنم نعمت بزرگ مامان منیژه به خاطر این بهم داده شده که نعمت بزرگ دیگه ای مثل مادر خودم ازم گرفته شده. گرچه که اخلاق مامان منیژه منو یاد مامان آذر خودم نمیندازه. گرچه که همیشه ناخودآگاه بین آدما می گردم تا یکی مثل مامان آذر پیدا کنم. گرچه که هر روز سلول به سلولم جای خالی مامان آذرو حس می کنه. گرچه که دلم هوای مامان آذرمو کرده. گرچه که هر وقت به بچه دار شدن فکر می کنم از همین الان دلم برای روزی می سوزه که بچه م بی مادر می شه.
الحمدلله. الحمدلله. الحمدلله.

+ همسر سر سفره افطار امشب گفت: یاد اباعبدالله (ع) کنیم به نیابت از همه گذشتگان و اموات. حالا منم تو وبم دوست دارم از همسر تقلید کنم و دعوت کنم از همه تا سلام بدیم به نیت امواتی که حسرت دارن که بتونن از دنیا یه بار دیگه به اربابشون سلام بدن:
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها